جدول جو
جدول جو

معنی ده گل - جستجوی لغت در جدول جو

ده گل
(دِهْ گُ)
مرکز دهستان میاندربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 47هزارگزی شمال باختری کرمانشاه. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از سراب ایوان و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شه گل
تصویر شه گل
(دخترانه)
شاهگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مه گل
تصویر مه گل
(دخترانه)
ماه گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از به گل
تصویر به گل
(دخترانه)
مرکب از به (زیباتر) + گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سپیده گل
تصویر سپیده گل
(دخترانه)
گل سپید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سه گل
تصویر سه گل
تمشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، علّیق، توت العلیق، تلو، علّیق الجبل، توت سه گل
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ / دِ یِ)
دهی است از دهستان یافت هوراند شهرستان اهر، واقع در21هزارگزی جنوب خاوری هوراند و 29هزارگزی راه شوسۀاهر به کلیبر. هوای این منطقه کوهستانی و معتدل و دارای 36 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه قره سو و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج، پنبه، انگور و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش و گلیم بافی و راه آن مالرو است. این ده محل سکونت ایل حسینکلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ / دِ گُ)
دهی از دهستان دشت بیل بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه، واقع در 15هزارگزی شمال خاوری اشنویه و 1500گزی جنوب راه ارابه رو واقبلاغ. این ده در دره قرار دارد. هوای آن سالم و دارای 83 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ جِ دَ)
دهی است از دهستان جلگه شهرستان گلپایگان واقع در 10هزارگزی شمال خاوری گلپایگان و 4هزارگزی خاور راه مالرو امامزاده ابراهیم به قلعه کان، با 374 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و چاه و راه آن مالروست. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ/ دِ یِ گُ)
شگفتن گل. بازشدن گل. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گُ مُ حَمْ مَ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 24هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنۀ آن 101 تن. آب از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گُ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 10هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنۀ آن 165 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گُ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در شش هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان سکنه آن 158 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ ناروئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سِ گُ)
نام درختی است که میوۀ آن چون پخته شود سرخ گردد و بغایت قابض باشد و آنرا به فارسی توت سه گل و به عربی توت العلیق خوانند چه درخت آنرا عربان علیق گویند و توت وحشی همان است. (برهان) (الفاظ الادویه). تمشک. (گیاه شناسی ثابتی)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ تَ)
دهی است از دهستان گوده بخش بستک شهرستان لار. واقع در 49هزارگزی شمال خاور بستک. سکنۀ آن 557 تن. آب آن از چاه و باران تأمین می شود. راه آن فرعی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ چُ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 12هزارگزی شمال قلعۀ کلات مرکز دهستان. دارای 500 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری فهلیان. سکنۀ آن 485 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گَ)
دهقان. (ناظم الاطباء). به معنی باشندۀ ده است. (از آنندراج). و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گِ)
دهی است از دهستان مرغابخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 42هزارگزی جنوب باختری ایذه. دارای 196 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ دِ)
منافق. (آنندراج) (غیاث) ، شجاع. (از غیاث) (آنندراج). و رجوع به ده دله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سه گل
تصویر سه گل
تمشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم گل
تصویر دم گل
دنباله باریکی که گل را بساقه می پیوندد پایک
فرهنگ لغت هوشیار
ردپا
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین نفری که در هر بازی نقش خود را ایفا کند
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی دو شاخه با پایه ی بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی